تو بمانکه تا نمانم به تمنای کسی من...
قیمت گل برود...چون تو به گلزار آیی...
برایت...ماه من امشب...انارِ جان کنم دانه ...تو می ارزی به این جان دادنِ پیمانه پیمانه ...
نگارینا دلم بردی...خدایم بر تو داور باد...
به خدا سوگند...
هنوز هم در این عصر بی معجزه...
آغوشت مرا به زندگی بر می گرداند...
گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد...
گفتا خوشا نسیمی کز کوی دلبر آید...
هنوز اگر تو بیایی ، دوباره می شوم آغازاگر چه خسته تر از آفتاب ، بر لب بامم....
سرگذشت غم هجران توگفتم باشمع...آنقدرسوخت که ازگفته پشیمانم کرد...
غم زمانه خورم یا فراق یار کشم؟؟؟
به طاقتی که ندارم کدام بار کشم؟؟؟
ای لعل لبت به دلنوازی مشهور....
وی روی خوشت به دلستانی مشهور....
با زُلف تو قصه ایست مشکل ما را....
همچون شب یلدا به درازی مشهور....
شب بود خسته بودم ،چشمام را بسته بودم...
خورشید سر زد و من ،پیشت نشسته بودم...
چشمام را باز کردم دیدم ازت خبر نیست...
دیدم برام تو دنیا ،از تو عزیز تر نیست...
اشک چشمم پیشکشت یار دلربای من...