شب بود خسته بودم ،چشمام را بسته بودم...
خورشید سر زد و من ،پیشت نشسته بودم...
چشمام را باز کردم دیدم ازت خبر نیست...
دیدم برام تو دنیا ،از تو عزیز تر نیست...